زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی
زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی

یارب، غم بیرحمی جانان به که گویم - هلالی جغتایی


یارب، غم بیرحمی جانان به که گویم
جانم غم او سوخت، غم جان به که گویم

نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار
رنجوری و مهجوری و حرمان به که گویم

آشفته شد از قصّه ی من خاطر جمعی
دیگر چه کنم؟ حال پریشان به که گویم

گویند طبیبان که: بگو درد خود، اما
دردی که گذشته‌ست ز درمان به که گویم

دردی، که مرا ساخته رسوا، همه دانند 
ادامه مطلب ...

من بدین خوبیّ و زیبایی ندیدم روی را - سعدی


من بدین خوبیّ و زیبایی ندیدم روی را
واین دلآویزیّ و دلبندی نباشد موی را

روی اگر پنهان کند سنگین‌دلِ سیمین‌بدن
مشک غمّاز است، نتواند نهفتن بوی را

ای موافق‌صورت و معنی که تا چشم من است!
از تو زیباتر ندیدم روی و خوش‌تر خوی را!

گر به سر می‌گردم از بیچارگی عیبم مکن!
چون تو چوگان می‌زنی جرمی نباشد گوی را

هر که را وقتی دمی بوده‌ست و دردی سوخته‌ست 
ادامه مطلب ...

یارم به یک لا پیرهن، خوابیده زیر نسترن - فریدون مشیری

یارم به یک لا پیرهن، خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن، مست است و هوشیارش کند

پیراهنی از برگ گل، از بهر یارم دوختم
از بس لطیف است آن بدن، ترسم که آزارش کند

ای آفتاب آهسته نِه، پا در حریم یار من! 
ادامه مطلب ...

معنی بخشیدن یک دل به یک لبخند چیست؟ - فاضل نظری



معنی بخشیدن یک دل به یک لبخند چیست؟
من پشیمانم بگو تاوان آن سوگند چیست؟

گاه اگر از دوست پیغامی نیاید بهتر است
داستان هایی که مردم از تو می گویند چیست؟

خود قضاوت کن اگر درمان دردم عشق توست
این سر آشفته و این قلب ناخرسند چیست؟

چند روز از عمر گل های بهاری مانده است 
ادامه مطلب ...

زاهد خلوت نشین، دوش به میخانه شد - حافظ



زاهد خلوت نشین، دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت، با سر پیمانه شد

صوفی مجلس که دی، جام و قدح می‌شکست
باز به یک جرعه می، عاقل و فرزانه شد

شاهد عهد شباب، آمده بودش به خواب 
ادامه مطلب ...

می‌کند سلسله ی زلف تو دیوانه مرا - عبید زاکانی



می‌کند سلسله ی زلف تو دیوانه مرا
می‌کِشد نرگس مست تو به میخانه مرا

متحیر شده‌ام تا غم عشقت ناگاه
از کجا یافت در این گوشهٔ ویرانه مرا؟

هوس دُرّ بناگوش تو دارد دل من
قطرهٔ اشک از آنست چو دُردانه مرا

دولتی یابم اگر در نظر شمع رخت
کشته و سوخته یابند چو پروانه مرا

دردسر می‌دهد این واعظ و می‌پندارد  
ادامه مطلب ...

هشت جنت به تو عاشق، تو چه زیبا رویی! - مولانا




برو ای عشق که تا شحنه ی خوبان شده‌ای
توبه و توبه کنان را همه گردن زده‌ای

کی شود با تو معول، که چنین صاعقه‌ای
کی کند با تو حریفی که همه عربده‌ای

نی زمین و نه فلک را قدم و طاقت توست
نه در این شش جهتی، پس ز کجا آمده‌ای؟!

هشت جنت به تو عاشق، تو چه زیبا رویی!  
ادامه مطلب ...