ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن
دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن
نزد شاهین محبت بی پر و بال آمدن
پیش بازِ عشق آئین کبوتر داشتن
سوختن بگداختن چون شمع و بزم افروختن
تن بیاد روی جانان اندر آذر داشتن ادامه مطلب ...
تلگرام:
گر تو پنداری تو را لطف خدایی نیست، هست
بر سر خوبان عالم پادشایی نیست، هست
ور چنان دانی که جان پاکبازان را ز عشق
با جمال خاک پایت آشنایی نیست. هست
ور گمانت آید که گاه دل ربودن در سماع
روی و آوازت هلاک پارسایی نیست، هست
ادامه مطلب ...چشم ساقی چو من از باده خراب است امشب؛ غزل زیبای ملکالشعرای بهار:
تلگرام: https://t.me/sherezendegie
چشم ساقی چو من از باده خراب است امشب
حیف از آن دیده که آمادهی خواب است امشب
قمرا! پرده برافکن که ز شرم رخ تو
چهرهی ماه فلک زیر نقاب است امشب
نور روی قمر و عکس می و پرتو شمع
چهره بگشاکه شب ترک حجاب است امشب
با دل سوخته پروانه به شمعی میگفت
دادن بوسه به عشاق ثواب است امشب
چون بهار انده فردا مخور و باده بخور
که همین یکنفس از عمر حساب است امشب
تو امیر ملک حسنی؛ شعر زیبای سعدی شیرازی:
دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت
نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت
به خدا که پرده از روی چو آتشت برافکن!
که به اتفاق بینی دل عالمی سپندت
نه چمن شکوفهای رست چو روی دلستانت
نه صبا صنوبری یافت چو قامت بلندت ادامه مطلب ...
شعر همه عمر برندارم، سر از این خمار مستی؛ سعدی
همه عمر برندارم، سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم، که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی، که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراقت، که نداشتم ولیکن
تو چو روی باز کردی، درِ ماجرا ببستی ادامه مطلب ...
غزلی از شیخ بهایی:
من آینهی طلعت معشوق وجودم
از عکس رخش مظهر انوار شهودم
ابلیس نشد ساجد و مردود ابد شد
آن دم که ملائک همه کردند سجودم
تا کس نبرد ره به شناسایی ذاتم
گه مؤمن و گه کافر و گه گبر و یهودم
شیخ بهایی