زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی
زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی

گفتا به من، در نیمه شب پنهان بیا پنهان برو - مولانا


گفتا به من، در نیمه شب پنهان بیا پنهان برو
در باغ پر ریحان من، خندان بیا گریان برو

گفتا که بر کس ننگرم بر عاشقان عاشق ترم
در خان من گر آمدی، با جان بیا، بی جان برو

گفتا اشارت ساز کن، این گفتگو را راز کن 
ادامه مطلب ...

بر ما رقم خطا پرستی همه هست



بر ما رقم خطا پرستی همه هست
بدنامی و عشق و شور و مستی همه هست

ای دوست چو از میانه مقصود توئی
جای گله نیست چون تو هستی همه هست ...

مولانا

آزمودم دل خود را به هزاران شیوه

بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد
آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد

آزمودم دل خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد

آنچه از عشق کشید این دل من که نکشید
وآنچه در آتش کرد این دل من عود نکرد

گفتم این بنده نه در عشق گرو کرد دلی  ادامه مطلب ...

طواف کعبه دل کن اگر دلی داری


طواف کعبه ی دل کن اگر دلی داری
دل است کعبه ی معنی تو گل چه پنداری

طواف کعبه ی صورت حقت بدان فرمود
که تا بواسطه ی آن دلی به دست آری ...


ﻣﻮﻻﻧﺎ

آن دل که بردی باز دِه - مولانا



ای ساقیا! مستانه رو، آن یار را آواز دِه
گر او نمی آید بگو، آن دل که بردی باز ده

افتاده ام در کوی تو، پیچیده ام بر موی تو
نازیده ام بر روی تو، آن دل که بردی باز ده

بنگر که مشتاق تواَم، مجنون غمناک تواَم 
ادامه مطلب ...

در عشق سلیمانی من همدم مرغانم





در عشق سلیمانی، من همدم مرغانم
هم عشق پری دارم، هم مرد پری خوانم

هر کس که پری خوتر، در شیشه کنم زودتر
برخوانم افسونش، حراقه بجنبانم

زین واقعه مدهوشم، باهوشم و بی‌هوشم 
ادامه مطلب ...

این جهان کوه است و فعل ما ندا - مولانا



این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا


فعل تو کآن زاید از جان و تنت
همچو فرزندی بگیرد دامنت

پس تو را هر غم که پیش آید ز درد
بر کسی تهمت منه، بر خویش گرد

فعل تُست این غصّه های دم به دم
این بود معنای قَد جَفٌَ القَلَم!


مولوی


صورتگر نقّاشـم هر لحظه بـُتـی سازم - مولانا



صورتگر نقّاشـم، هر لحظه بـُتـی سازم
وآنگه همــه بت‌ها را، در پـیـش تو بگدازم

صد نقش برانگیزم، با روح درآمیزم
چـون نقش تو را بیـنم، در آتشش اندازم

تو سـاقی خمّـاری، یا دشمـن هُشـیاری؟!
یا آنک کنی ویران، هر خانه که می سازم

جـان ریختـه شد بر تو، آمیختـه شد با تو
چون بوی تو دارد جـان، جـان را هـِلِه بنوازم

هر خـون که ز من روید، با خاک تو می گوید
با مهـر تو همـرنگم، با عشق تو هنـبـازم

در خانه آب و گِـل، بی‌توسـت خـراب ایـن دل
یا خانه درآ جانا! یا خانه بپـردازم



"مولانا"