زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی
زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی

اگر قبول کنی ور برانی از بر خویش - سعدی

غزل فوق‌العاده زیبای سعدی-خلاف رای تو کردن خلاف مذهب ماست:


اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست

مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست


اگر قبول کنی ور برانی از بر خویش

خلاف رأی تو کردن خلاف مذهب ماست


میان عیب و هنر پیش دوستان کریم

تفاوتی نکند چون نظر به عین رضاست


عنایتی که تو را بود اگر مبدل شد

خلل پذیر نباشد ارادتی که مراست 

ادامه مطلب ...

شب فراق که داند که تا سحر چند است - سعدی



شب فراق که داند که تا سحر چند است

مگر کسی که به زندان عشق دربند است


گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم

کدام سرو به بالای دوست مانند است


پیام من که رساند به یار مهرگسل

که برشکستی و ما را هنوز پیوند است


قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست

به خاک پای تو وآن هم عظیم سوگند است  ادامه مطلب ...

متناسب‌اند و موزون، حرکات دلفریبت - سعدی

یکی از بهترین و دلنشین‌ترین غزل های سعدی شیرین سخن:



متناسب‌اند و موزون، حرکات دلفریبت

متوجه است با ما، سخنان بی حسیبت


چو نمی‌توان صبوری ستمت کشم ضروری

مگر آدمی نباشد که برنجد از عتیبت


اگرم تو خصم باشی، نروم ز پیش تیرت

وگرم تو سیل باشی، نگریزم از نشیبت


به قیاس درنگنجی و به وصف درنیایی

متحیرم در اوصاف جمال و روی و زیبت


اگرم برآورد بخت به تخت پادشاهی

نه چنان که بنده باشم، همه عمر در رکیبت


عجب از کسی در این شهر که پارسا بماند

مگر او ندیده باشد رخ پارسافریبت  ادامه مطلب ...

دوش به خواب دیده‌ام روی ندیده‌ی تو را - فروغی بسطامی

شعر زیبایی از فروغی بسطامی:




دوش به خواب دیده‌ام روی ندیده‌ی تو را

وز مژه آب داده‌ام باغ نچیده‌ی تو را


قطره‌ی خون تازه‌ای از تو رسیده بر دلم

به که به دیده جا دهم تازه رسیده‌ی تو را


با دل چون کبوترم انس گرفته چشم تو

رام به خود نموده‌ام باز رمیده‌ی تو را  ادامه مطلب ...

ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما - مولانا



ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما

افتاده در غرقابه‌ای تا خود که داند آشنا


گر سیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شود

مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا


ما رخ ز شُکر افروخته با موج و بحر آموخته

زآن سان که ماهی را بود،  دریا و طوفان جان فزا  ادامه مطلب ...

گفتم: دل من، گفت که: خون کرده‌ی ماست - عراقی



گفتم: دل من، گفت که: خون کرده‌ی ماست

گفتم: جگرم، گفت که: آزرده‌ی ماست


گفتم که: بریز خون من، گفت برو

کآزاد کسی بود که پرورده‌ی ماست


عراقی

من نه آن رندم که تَرکِ شاهد و ساغر کنم - حافظ





من نه آن رندم که تَرکِ شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم

من که عیبِ توبه‌کاران کرده باشم بارها
توبه از مِی وقتِ گُل دیوانه باشم گر کنم

عشق دردانه‌ست و من غَوّاص و دریا میکده
سر فروبُردم در آن جا تا کجا سر بَرکُنم 
ادامه مطلب ...

هین کژ و راست می‌روی باز چه خورده‌ای بگو - مولانا



هین کژ و راست می‌روی، باز چه خورده‌ای؟ بگو!

مست و خراب می‌روی، خانه به خانه کو به کو


با که حریف بوده‌ای، بوسه ز کی ربوده‌ای؟

زلفِ که را گشوده‌ای، حلقه به حلقه مو به مو


نی تو حریف کی کنی، ای همه چشم و روشنی

خفیه رَوی چو ماهیان، حوض به حوض جو به جو  ادامه مطلب ...