زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی
زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی

خواهمت تا که شبی تنگ در آغوش کشم



من اگر رندم و قلّاشم اگر درویشم
هر چه ام، عاشق رخسار تو کافر کیشم

دست کوتاه از آن زلف درازت نکشم
گر زند عقرب جرّاره هزاران نیشم

خواهمت تا که شبی تنگ در آغوش کشم
چه غمم گر خطری صبح درآید پیشم

دشت، آراسته از لاله رخان، دوش به دوش 
ادامه مطلب ...

دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیسـت


دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیسـت
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیسـت

گلگشـت چمن با دل آسوده توان کرد
آزرده‌ دلان را سر گلگشـت چمن نیسـت

از آتـش سودای تو و خار جفایـت 
ادامه مطلب ...

ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته‌ای


ای که ز دیده غایبی! در دل ما نشسته‌ای!
حسن تو جلوه می‌کند، وین همه پرده بسته‌ای

خاطر عام برده‌ای، خون خواص خورده‌ای
ما همه صید کرده‌ای، خود ز کمند جسته‌ای

از دگری چه حاصلم!؟ تا ز تو مهر بگسلم 
ادامه مطلب ...

مرغ زیرک چون به دام افتد تحمّل بایدش


باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش

ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال!
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمّل بایدش

رند عالم سوز را با مصلحت‌بینی چه کار؟! 
ادامه مطلب ...

کاش کآن دلبر عیّار که من کشته ی اویم


کاش کآن دلبر عیّار که من کشته ی اویم
بار دیگر بگذشتی که کند زنده به بویم

ترک من گفت و به ترکش نتوانم که بگویم
چه کنم نیست دلی چون دل او زآهن و رویم

تا قدم باشدم اندر قدمش افتم و خیزم
تا نفس ماندم اندر عقبش پرسم و پویم 
ادامه مطلب ...

صورتگر نقّاشـم هر لحظه بـُتـی سازم - مولانا



صورتگر نقّاشـم، هر لحظه بـُتـی سازم
وآنگه همــه بت‌ها را، در پـیـش تو بگدازم

صد نقش برانگیزم، با روح درآمیزم
چـون نقش تو را بیـنم، در آتشش اندازم

تو سـاقی خمّـاری، یا دشمـن هُشـیاری؟!
یا آنک کنی ویران، هر خانه که می سازم

جـان ریختـه شد بر تو، آمیختـه شد با تو
چون بوی تو دارد جـان، جـان را هـِلِه بنوازم

هر خـون که ز من روید، با خاک تو می گوید
با مهـر تو همـرنگم، با عشق تو هنـبـازم

در خانه آب و گِـل، بی‌توسـت خـراب ایـن دل
یا خانه درآ جانا! یا خانه بپـردازم



"مولانا"