زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی
زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی

من اوّل روز دانستم که با شیرین درافتادم - یکی از زیباترین غزل های سعدی



ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بنشینم
بجز رویت نمی‌خواهم که روی هیچ کس بینم

من اوّل روز دانستم که با شیرین درافتادم
که چون فرهاد باید شست، دست از جان شیرینم

تو را من دوست می‌دارم، خلاف هر که در عالم  
اگر طعنه ست در عقلم، اگر رخنه ست در دینم

و گر شمشیر برگیری، سپر پیشت بیندازم
که بی شمشیر خود کشتی، به ساعدهای سیمینم

برآی ای صبح مشتاقان! اگر نزدیک روز آمد
که بگرفت این شب یلدا، ملال از ماه و پروینم

ز اوّل هستی آوردم، قفای نیستی خوردم
کنون امّید بخشایش، همی‌دارم که مسکینم

دلی چون شمع می‌باید، که بر جانم ببخشاید
که جز وی کس نمی‌بینم، که می‌سوزد به بالینم

تو همچون گل ز خندیدن، لبت با هم نمی‌آید
روا داری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم

رقیب انگشت می‌خاید، که: سعدی چشم بر هم نِه!
مترس ای باغبان از گل! که می‌بینم نمی‌چینم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد