زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی
زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی

دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیسـت


دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیسـت
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیسـت

گلگشـت چمن با دل آسوده توان کرد
آزرده‌ دلان را سر گلگشـت چمن نیسـت

از آتـش سودای تو و خار جفایـت 
ادامه مطلب ...

ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته‌ای


ای که ز دیده غایبی! در دل ما نشسته‌ای!
حسن تو جلوه می‌کند، وین همه پرده بسته‌ای

خاطر عام برده‌ای، خون خواص خورده‌ای
ما همه صید کرده‌ای، خود ز کمند جسته‌ای

از دگری چه حاصلم!؟ تا ز تو مهر بگسلم 
ادامه مطلب ...

مضراب بزن بر تن این ساز برقصد


مضراب بزن بر تن این ساز برقصد
در معجزه ی پنجه ی شهناز برقصد

با زخمه بکش رعشه بر احساس نگارم
افسون بشود سر دهد آواز برقصد

"خوش باد شب و مستی و بزمی که درآن بزم
معشوقه به پا خیزد و با ناز برقصد"

پیمانه بزن پر بکن از آتش این شور
تا زلزله بر پا بکند .. باز برقصد

پیمانه بزن عربده با نیّت تکبیر
هر رکعت از این قافیه پرداز برقصد

یک جرعه بخوان از غزل خواجه شیراز
تا غنچه ی افسون شده طنّاز برقصد

مطرب نفس قافیه ام سوخت کجایی
مضراب بزن بر تن این ساز برقصد


علی نیاکوئی لنگرودی

مرغ زیرک چون به دام افتد تحمّل بایدش


باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش

ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال!
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمّل بایدش

رند عالم سوز را با مصلحت‌بینی چه کار؟! 
ادامه مطلب ...

کاش کآن دلبر عیّار که من کشته ی اویم


کاش کآن دلبر عیّار که من کشته ی اویم
بار دیگر بگذشتی که کند زنده به بویم

ترک من گفت و به ترکش نتوانم که بگویم
چه کنم نیست دلی چون دل او زآهن و رویم

تا قدم باشدم اندر قدمش افتم و خیزم
تا نفس ماندم اندر عقبش پرسم و پویم 
ادامه مطلب ...

طبع شعر ملک الشعرای بهار



روزی ملک الشّعرای بهار (شاعر بنام معاصر)  در مجلسی نشسته بود و حاضران برای آزمایش طبع شعر او  چهار کلمه را انتخاب
کردند تا وی آنها را در یک رباعی بیآورد. کلمات انتخاب شده عبارت بودند از: خروس،  انگور،  درفش  و  سنگ

ملک الشعرای بهار چنین سرود : 
ادامه مطلب ...

در عشق سلیمانی من همدم مرغانم





در عشق سلیمانی، من همدم مرغانم
هم عشق پری دارم، هم مرد پری خوانم

هر کس که پری خوتر، در شیشه کنم زودتر
برخوانم افسونش، حراقه بجنبانم

زین واقعه مدهوشم، باهوشم و بی‌هوشم 
ادامه مطلب ...

عشـق در راه طلب راهبر مردان است



عشـق در راه طلب راهـبَر مردان اسـت
وقت مستی و طرب بال و پر مردان اسـت

سفر آن نیسـت که از مصـر به بغداد رَوی
رفتن از جان سوی جانان سفر مردان اسـت

ظفر آن نیسـت که در معرکه غالـب گردی
از سرخویش گذشتن ظفر مردان اسـت

هنر آن نیسـت که در کسـب و فضائل کوشـی
به پر عشق پریدن هنر مردان اسـت

همه دلهاسـت فسرده، همه جانها تیـره
گرم و افروختـه آه سحـــر مردان اسـت

چشمه ی کوثر و سرسـبزی بستـان بهشـت
خبـری از اثر چشمِ ترِ مردان اسـت

گُهر اشـک ندامـت به قیامـت ریزد
هر که در فکر شکسـت گهـر مردان اسـت

فیض اگر آب حیات از گهر نظم چکاند
هم از آنروسـت که او خاک در مردان اسـت


فیض کاشانی