زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی
زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی

شعرهای زیبا برای روز پدر و تولد امام علی(ع)



 شعرهای زیبا برای روز پدر 


نام زیبای پدر با سیم و زر باید نوشت

خوب و عالی با عیاری معتبر باید نوشت


برکت نان و نمک از همت والای اوست

این چنین گویم که نامش تاج سر باید نوشت

_______________

________


شب بود و ماه واختر و شمع ومن وخیال

خواب از سرم به نغمه‌ی مرغی پریده بود


در گوشه‌ی اتاق فرو رفته در سکوت

رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود


در عالم خیال به چشم آمدم پدر

کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود


موی سیاه او شده بود اندکی سپید

گویی سپیده از افق شب دمیده بود


یاد آمدم که در دل شبها هزار بار

دست نوازشم به سر و رو کشیده بود


از خود برون شدم به تماشای روی او

کی لذت وصال بدین حد رسیده بود


چون محو شد خیال پدر از نظر مرا

اشکی به روی گونه زردم چکیده بود


_______________

___________


پدر بشنو این حرف فرزند خویش

عزیز و گرامی و دلبند خویش

تویی مایهٔ بود و پیدایشم 

ادامه مطلب ...

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است - حافظ



لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است

وز پی دیدن او دادن جان کار من است

شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار من است

ساروان رخت به دروازه مبر کآن سر کو
شاهراهی ست که منزلگه دلدار من است

بنده ی طالع خویشم که در این قحط وفا 
ادامه مطلب ...

Maxim Gorky




کتاب بخوان اما یادت باشد، یک کتاب فقط یک کتاب است، و تو خودت باید قادر باشی مستقل فکر کنی 


Maxim Gorky

ای دوست بیا که ما تورائیم - عراقی



ای دوست بیا که ما تورائیم
بیگانه مشو، که آشناییم

رخ بازنمای، تا ببینیم
در بازگشای، تا درآییم

هر چند نه‌ایم در خور تو
لیکن چه کنیم؟ مبتلاییم

چون بی‌تو نه‌ایم زنده یک دم
پیوسته چرا ز تو جداییم؟

چون عکس جمال تو ندیدیم 


 بر روی تو شیفته، چراییم؟

آن کس که ندیده روی خوبت
در حسرت تو بمرد، ماییم

ماییم کنون و نیم جانی
بپذیر ز ما، که بی‌نواییم

تا دور شدیم از بر تو
دور از تو همیشه در بلاییم

بس لایق و در خوری تو ما را
هر چند که ما تو را نشاییم

آنچ از تو سزد به جای ما کن
نه آنچه که ما بدان سزاییم

هم زآنِ توییم، هر چه هستیم
گر محتشمیم و گر گداییم

از عشق رخ تو چون عراقی
هر دم غزلی دگر سراییم



عراقی

Oscar Wilde




هرگز توضیح نده! دوستانت نیازی به آن ندارند و دشمنانت آن را باور ندارند.


Oscar Wilde


دوش عقلم هوس وصل تو شیدا می کرد - عبید زاکانی




دوش عقلم هوس وصل تو شیدا می کرد
دلم آتشکده و دیده چو دریا می کرد

نقش رخسار تو پیرامُن چشمم می گشت
صبر و هوش من دلسوخته یغما می کرد

شعلهٔ شوق تو هر لحظه درونم می سوخت
دود سودای توام قصد سویدا می کرد

نه کسی حال من سوخته دل می‌پرسید 
ادامه مطلب ...

آن که منع من مخمور ز صهبا می کرد - صائب تبریزی



آن که منع من مخمور ز صهبا می کرد 

لب میگون تو را کاش تماشا می کرد


عشق در کف ز دل سوخته خاکستر داشت

حسن آن روز که آیینه مصفا می کرد


دل پر خونم اگر آبله بیرون می داد

از گهر بادیه را دامن دریا می کرد


در دل سخت تو تأثیر ندارد، ور نه 

ادامه مطلب ...

(غرور و فروتنی)




 جهالت و نادانی جایی خواهد بود که غرور وجود دارد و خرد و دانایی، جایی که تواضع و فروتنی وجود دارد