زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی
زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی

چون من خراب و مست را، در خانه ی خود ره دهی - مولانا



بازآمدم چون عید نو، تا قفل زندان بشکنم
واین چرخ مردم خوار را، چنگال و دندان بشکنم

هفت اختر بی‌آب را، کاین خاکیان را می خورند
هم آب بر آتش زنم، هم بادهاشان بشکنم

از شاه بی‌آغاز من، پران شدم چون باز من
تا جغد طوطی خوار را، در دیر ویران بشکنم

زآغاز عهدی کرده‌ام، کاین جان فدای شه کنم
بشکسته بادا پشت جان! گر عهد و پیمان بشکنم

امروز همچون آصفم، شمشیر و فرمان در کفم
تا گردن گردن کشان، در پیش سلطان بشکنم

روزی دو باغ طاغیان، گر سبز بینی غم مخور 
ادامه مطلب ...

هرمرد شتر دار اویس غَرَنی نیست - (منتسب به ) شمس تبریزی


هرمرد شتر دار اویس غَرَنی نیست
هر شیشه ی گلرنگ، عقیق یمنی نیست

هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمد و محمود رسول مدنی نیست

بر مرده‌دلان پند مده، خویش میازار!
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست

با مرد خدا پنجه میفکن تو چو نمرود! 
ادامه مطلب ...

در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست- حافظ


راهی ست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

ما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کآن شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست

از چشم خود بپرس که ما را که می‌کشد  
ادامه مطلب ...

چو شمعی سوختم از آتش عشق - حمید مصدق

مرا با سوز جان بگذار و بگذر
اسیر و ناتوان بگذار و بگذر

چو شمعی سوختم از آتش عشق
مرا آتش به جان بگذار و بگذر

دلی چون لاله بی داغ غمت نیست
بر این دل هم نشان بگذار و بگذر

مرا با یک جهان اندوه جانسوز
تو ای نامهربان بگذار و بگذر

دو چشمی را که مفتون رخت بود 
ادامه مطلب ...

هرچه آئینه به توصیف تو جان کند نشد - فاضل نظری





هرچه آئینه به توصیف تو جان کند نشد
آه! تصویر تو هرگز به تو مانند نشد

گفتم از قصّه ی عشقت گرهى باز شود
به پریشانى گیسوى تو سوگند نشد!

خاطرات تو  و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو، هرچند نشد

من دهان باز نکردم که نرنجی از من  

مثل زخمى که لبش باز به لبخند نشد

دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون برده مرا هم بفروشند نشد

فاضل نظری

شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردن است - شعر شهریار

شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردن است
روز ستاره تا سحر تیره به آه کردن است

متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان
حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردن است

چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم
این هم از آب و آینه خواهش ماه کردن است

نو گل نازنین من! تا تو نگاه می کنی 
لطف بهار عارفان در تو نگاه کردن است!

ماه عبادت است و من با لب روزه دار ازین
قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردن است

لیک چراغ ذوق هم این همه کشته داشتن
چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردن است

غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه
سجده به کاخ کبریا خواه نخواه کردن است

از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند؟! 
ادامه مطلب ...

خواب رؤیای فراموشی هاست - حمید مصدق

خواب رویای فراموشی هاست!

خواب را دریابم،

که در آن دولتِ خاموشی هاست

با تو در خواب مرا

لذتِ نابِ همآغوشی هاست

من شکوفایی گل های امیدم را در رؤیاها می بینم،

و ندایی که به من می گوید :

« گر چه شب تاریک است

دل قوی دار!

سحر نزدیک است!»


"
حمید مصدق"


بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم - حافظ


بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم

شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم
نسیم عطرگردان را شِکَر در مجمر اندازیم

چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش!  
ادامه مطلب ...