زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی
زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی

امشب ای ماه به درد دل من تسکینی - شهریار



امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی

کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چه ها می بینی

تو هم ای بادیه پیمای محبّت چون من
سر راحت ننهادی به سر بالینی

هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی

همه در چشمه ی مهتاب غم از دل شویند  
ادامه مطلب ...

نان‌پاره ز من بستان، جان پاره نخواهد شد - مولانا



نان‌پاره ز من بستان، جان پاره نخواهد شد
آواره ی  عشق ما، آواره نخواهد شد

آن را که منم خرقه، عریان نشود هرگز
وآن را که منم چاره، بی چاره نخواهد شد

آن را که منم منصب، معزول کجا گردد؟! 
آن خاره که شد گوهر، او خاره نخواهد شد

آن قبله ی مشتاقان، ویران نشود هرگز
وآن مصحف خاموشان، سی پاره نخواهد شد

از اشک شود ساقی، این دیده من لیکن
بی نرگس مخمورش، خماره نخواهد شد

بیمار شود عاشق، اما بنمی میرد 
ادامه مطلب ...

دیر است که دلدار پیامی نفرستاد - حافظ


دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد

صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد

سوی من وحشی صفت عقل رمیده
آهو روشی کبک خرامی نفرستاد

دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست
وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد

فریاد که آن ساقی شکّرلب سرمست  
ادامه مطلب ...

با من صنما دل یک دله کن - مولانا




با من صنما دل یک دله کن!
گر سر ننهم آنگه گله کن!

مجنون شده‌ام از بهر خدا
زآن زلف خوشت یک سلسله کن!

سی پاره به کف در چلّه شدی
سی پاره منم ترک چله کن

مجهول مرو با غول مرو
زنهار سفر با قافله کن!

ای مطرب دل زآن نغمه ی خوش   
ادامه مطلب ...

تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد - عماد خراسانی


تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

نیست دیگر به خرابات خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد

حال آن خسته چه باشد که طبیبش بزند
زخم و بر زخم، نمک پاشد و مرهم ببرد

پاکبازی که تو خواهی نفسی بنوازیش 
نه عجب باشد اگر صرفه ز عالم ببرد

آنکه بر دامن احسان تواَش دسترسی‌ست
به دهان خاکش اگر نام ز حاتم ببرد...

 عماد خراسانی

چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌کنی - سعدی



چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌کنی
چون که به بخت ما رسد این همه ناز می‌کنی

ای که نیآزموده‌ای صورت حال بی‌دلان!
عشق حقیقت است اگر، حمل مجاز می‌کنی

ای که نصیحتم کنی کز پی او دگر مرو!
در نظر سبکتکین، عیب اَیاز می‌کنی؟!

پیش نماز بگذرد سرو روان و گویدم
قبله ی اهل دل منم سهو نماز می‌کنی!

دی به امید گفتمش: داعی دولت تواَم  
ادامه مطلب ...

گفتا به من، در نیمه شب پنهان بیا پنهان برو - مولانا


گفتا به من، در نیمه شب پنهان بیا پنهان برو
در باغ پر ریحان من، خندان بیا گریان برو

گفتا که بر کس ننگرم بر عاشقان عاشق ترم
در خان من گر آمدی، با جان بیا، بی جان برو

گفتا اشارت ساز کن، این گفتگو را راز کن 
ادامه مطلب ...

باران، بوی سبزه، بوی خاک - فریدون مشیری


بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک
آســمـان آبـی و  ابـر ســپید
برگ‌های سبز بید
عطـر نرگـس، رقـص بـاد
نغمه ی شوق پرستوهای شاد
خلـوت گـرم کبوترهای مسـت
نرم نرمک می‌رسد اینـک بهار
خوش به حال روزگار ...
خوش به حال چشمه‌ها و دشت‌ها
خـوش به حال دانـه‌ها و سـبزه‌ها
خـوش به حال غنچـه‌های نیمـه‌باز
خوش به حال دختر میخک که می‌خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب ...

ای دل من! گرچه در این روزگار 
ادامه مطلب ...