زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی
زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی

گزیده‌ای از مناجات خواجه عبدالله انصاری

گزیده‌ای از مناجات خواجه عبدالله انصاری:


یارب دل پاک و جان آگاهم ده!

آه شب و گریه‌ی سحرگاهم ده!

در راه خود اول ز خودم بیخود کن

بیخود چو شدم ز خود به‌خود راهم ده!


الهی یکتای بی همتایی، قیوم توانایی، بر همه چیز بینایی، در همه حال دانایی، از عیب مصفایی، از شرک مبرایی،اصل هر دوایی، داروی دلهایی، شاهنشاه فرمانفرمایی، معزز به‌تاج کبریایی، به تو رسد مُلک خدایی.

الهی ضعیفان را پناهی، قاصدان را بر سر راهی، مؤمنان را گواهی، چه عزیز است آنکس که تو خواهی!

الهی نام تو ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عیان.

الهی این همه نوازش از تو بهره‌ی ماست، که در هر نفس چندین سوز و نور غایت تو پیداست، چون تو مولایی که‌راست؟ و چون تو دوست کجاست؟

الهی همگان در فراق می سوزند، و دوستدار در دیدار، چون دوست دیده ور گشت، دوستدار را شکیبایی چه کار؟

الهی دلی ده که شوق طاعت افزون کند و توفیق طاعتی ده که به بهشت رهنون کند.

الهی در دل ما جُز محبت مکار، و بر این جانها جز الطاف و مرحمت مدار و بر این کشت‌ها جُز باران رحمت مبار!

الهی مرا دل بهر تو در کار است، وگرنه  مرا با دل چه کار است، آخر چراغ مرده را چه مقدار است؟!

الهی اگر خامم پخته ام کن و اگر پخته‌ام سوخته‌ام کن!

الهی چون آتش فراق داشتی، دوزخ پُر آتش از چه افراشتی؟!

الهی چه شود که دلم را بگشایی، و از خود مرهمی بر جانم نهی، من سُود چون جویم که دو دستم از مایه تهی، مگر که به‌فضل خود افکنی مرا در روز بهی!

الهی نه نیستم، نه هستم، نه بریدم، نه پیوستم، نه به‌خود بیان بستم، لطیفه‌ای بودم، از آن مستم، اکنون زیر سنگ است دستم!