زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی
زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی

چهار پاسخی که زاهد را تحت تاثیر قرار داد


زاهدی گوید جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد:

 اوّل مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه ی لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت
ای شیخ خدا می داند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه می رفت. به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی .  
گفت تو با این همه ادّعا قدم ثابت کرده ای؟

سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم 
ادامه مطلب ...

حکایت - شاه عباس و پینه دوز



گویند شاه عباس بعضی شبها  لباس درویشی پوشیده و به تجسّس در شهر می پرداخت. شبی در
حین گذر از جائی، از خانه ی محقّری صدای ساز و ضرب می شنود و به رسم دراویش حق دوستی
گفته و داخل می شود و بساط رنگینی از می و مطرب و ساغر می بیند.
میزبان، مرد پینه دوزی بود و  شاه به پرس و جو درباره ی او برآمده و معلوم می شود که  
ادامه مطلب ...

حکایت - حَجّاج و شبان



روزی حجّاج ابن یوسف ثقفی در صحرا با چند تن از خاصان خود گردش می کرد. از دور شبانی دید.
ملازمان را گفت: شما بر جا باشید تا من با آن صحبتی دارم. پس اسب خود را برانگیخت و بر سر او رفت
و سلام کرد. او جواب داد. حجاج از او پرسید ای شبان، حجاج ابن یوسف بر شما چگونه حاکم است؟
چوپان گفت: 
ادامه مطلب ...