زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی
زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

زندگی؛ شعری‌ست ناب، چون سروده های عاشقانه‌ی سعدی و غزلیات دلنشین مولانا

صفحه شعر و ادبیات، برگزیده ناب ترین شعرهای شعرای ایرانی

دوبیتی های ناب



ای دوست، به دوستی قرینیم تو را

هر جا که قدم نهی زمینیم تو را


در مذهب عاشقی روا نیست که ما:

عالم به تو بینیم و نبینیم تو را


عراقی 

****************

***********


ای روی تو آرزوی دیرینه‌ی ما

جز مهر تو نیست در دل و سینه‌ی ما


از صیقل آدمی زدائیم درون

تا عکس رخت فتد در آئینه‌ی ما


عراقی 

***************

***********


گفتم: دل من، گفت که: خون کردهٔ ماست

گفتم: جگرم، گفت که: آزردهٔ ماست  


گفتم که: بریز خون من، گفت برو

کازاد کسی بود که پروردهٔ ماست


عراقی

****************

************



ماییم که بی‌مایی ما مایه‌ی ماست

خود طفل خودیم و عشق ما دایه‌ی ماست


فی‌الجمله عروس غیب همسایه‌ی ماست

وین طرفه که همسایه‌ی ما سایه‌ی ماست


عراقی

****************

************


عشق تو، که سرمایه‌ی این درویش است

ز اندازهٔ هر هوس‌پرستی بیش است


شوری است، که از ازل مرا در سر بود

کاری است، که تا ابد مرا در پیش است


عراقی

***************

************


اول قدم از عشق سر انداختن است

جان باختن است و با بلا ساختن است


اول این است و آخرش دانی چیست؟

خود را ز خودی خود بپرداختن است


عراقی 

****************

************


ای دوست بیا، که بی تو آرامم نیست

در بزم طرب بی‌تو می و جامم نیست


کام دل و آرزوی من دیدن توست

جز دیدن روی تو دگر کامم نیست


عراقی 

****************

************


دل دیدن رویت به دعا می‌خواهد

وصلت به تضرع از خدا می‌خواهد


هستند شکرلبان درین ملک بسی

لیکن دل دیوانه تو را می‌خواهد


عراقی 

***************

***********


گفتم که: اگر چه آفت جان منی

جان پیش کشم تو را، که جانان منی


گفتا که: اگر بنده‌ی فرمان منی

آن دگران مباش، چون زآن منی


عراقی 

***************

************


در عشق بتی دلم گرفتار شدست

وز فرقت او رخم چو دینار شدست


این قصه مرا ز دوست دشوار شدست

دل در کف یارو از کفم یار شدست


ازرقی هروی

***************

************


اول قدم آنست که جان در بازی

وز خانه به‌یک بار به‌کوی اندازی


چون قوت تسلیم و رضا حاصل شد

آنگه بنشینی و به‌خود پردازی


ازرقی هروی

***************

************


از دست غم تو ای بت حور لقا

نه پای ز سر دانم و نه سر از پا


گفتم دل و دین ببازم از غم برهم

این هر دو بباختیم و غم ماند به جا



شیخ بهایی 

****************

************


تا منزل آدمی سرای دنیاست

کارش همه جرم و کار حق، لطف و عطاست


خوش باش که آن سرا چنین خواهد بود

سالی که نکوست، از بهارش پیداست


شیخ بهایی 

****************

*************


در میکده دوش، زاهدی دیدم مست

تسبیح به گردن و صراحی در دست


گفتم: ز چه در میکده جا کردی؟ گفت:

از میکده هم به سوی حق راهی هست



شیخ بهایی 

****************

*************


آن کس که بدم گفت، بدی سیرت اوست

وان کس که مرا گفت نکو خود نیکوست


حال متکلم از کلامش پیداست

از کوزه همان برون تراود که در اوست


شیخ بهایی 

****************

*************


آن حرف که از دلت غمی بگشاید

در صحبت دل شکستگان می‌باید


هر شیشه که بشکند، ندارد قیمت

جز شیشهٔ دل که قیمتش افزاید


شیخ بهایی 

****************

*************


بر درگه دوست، هر که صادق برود

تا حشر ز خاطرش علائق برود


صد ساله نماز عابد صومعه‌دار

قربان سر نیاز عاشق برود


شیخ بهایی 

****************

*************


ای زاهد خود نمای سجاده به دوش

دیگر پی نام و ننگ، بیهوده مکوش


ستاری او چو گشت در عالم فاش

پنهان چه خوری باده؟ برو فاش بنوش


شیخ بهایی 

****************

*************


تا بتوانی، ز خلق، ای یار عزیز!

دوری کن و در دامن عزلت آویز!


انسان مجازیند این نسناسان

پرهیز! ز انسان مجازی، پرهیز!


شیخ بهایی 

****************

*************


افسوس که عمر خود تباهی کردیم

صد قافلهٔ گناه، راهی کردیم


در دفتر ما نماند یک نکته سفید

از بس به شب و روز سیاهی کردیم


شیخ بهایی 

****************

*************


ما با می و مینا، سر تقوی داریم

دنیا طلبیم و میل عقبی داریم


کی دنیی ودین به یکدگر جمع شوند

این است که نه دین و نه دنیا داریم


شیخ بهایی 

****************

*************



هر چند که رند کوچه و بازاریم

ای خواجه مپندار که بی‌مقداریم


سری که به آصف سلیمان دادند

داریم، ولی به هرکسی نسپاریم


شیخ بهایی 

****************

*************


ای دل، قدمی به راه حق ننهادی

شرمت بادا که سخت دور افتادی


صد بار عروس توبه را بستی عقد

نایافته کام از او، طلاقش دادی


شیخ بهایی 

****************

*************


در مذهب عاشقان قراری دگر است

این باده عشق را قراری دگر است


هر علم که در مدرسه حاصل کردم

کاری دگرست و عشق کاری دگرست


حکیم نزاری 

****************

*************



از عشق تو جان بی قراری دارم

در دل ز غم تو خار خاری دارم


هر دم کشدم سوی تو بیتابی دل

می‌پنداری که با تو کاری دارم


هاتف اصفهانی 

****************

*************


دردا که اسیر ننگ و نامیم هنوز

در گفت و شنید خاص و عامیم هنوز


شد عمر تمام و ناتمامیم هنوز

صد بار بسوختیم و خامیم هنوز


هلالی جغتایی 

****************

*************
















نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد