ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در راه طلب عاقل و دیوانه یکی ست
در شیوهٔ عشق، خویش و بیگانه یکی ست
آن را که شراب وصل جانان دادند
در مذهب او کعبه و بتخانه یکی ست
به طواف کعبه رفتم، به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چهره از عشق جوانان ارغوانی کرده ایم
شوخ چشمی بین! که در پیری جوانی کرده ایم
کَس زبان چشم خوبان را نمی داند چو ما
روزگاری این غزالان را شبانی کرده ایم
صد قدم پیش است از ما خاک ره در اعتبار
وین روز مفارقت به شب میآمد
آن لب که چو جانِ ماست، دور از لب ماست
ساقیا! در ساغر هستی شراب ناب نیست
وآنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست
زندگی خوش تر بُوَد در پرده ی وهم و خیال
صبح روشن را صفای سایه ی مهتاب نیست